شعر شماره ۶ از مجموعه اشعار نیما یوشیج را در هم نگاران قرار دادهایم. نیما به زبان فارسی شکل نوینی بخشید و با استفاده از واژگان جدید و ترکیبهای بدیع، شعری خلاقانه و تازه خلق کرد که هنوز هم تأثیرگذار است. همچنین شعر شماره ۷ از مجموعه اشعار نیما یوشیج؛ در درون تنگنا، با کوره اش، آهنگر فرتوت … را در سایت هم نگاران بخوانید.
شعر شماره ۶
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
« وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله
است آب
امدادی ای رفیقان با من.»
گل کرده است پوزخندشان اما
بر من،
بر قایقم که نه موزون
بر حرفهایم در چه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.
در التهابم از حد بیرون
فریاد بر می آید از من:
« در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستیّ وخطر نیست،
هزّالی و
جلافت و غوغای هست و نیست
سهو است و جز به پاس ضرر نیست.»
با سهوشان
من سهو می خرم
از حرفهای کامشکن شان
من درد می برم
خون از درون دردم سرریز می کند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم.
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر
شماست:
یک دست بی صداست
من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب.
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم.
فریاد می زنم!
تفسیر این شعر
این شعر، بیانگر احساسات عمیق تنهایی، ناامیدی و خواستههای انسانی است. شاعر از وضعیت خود و قایقش که به خشکی نشسته، به عنوان نمادی از بیحرکتی و عدم پیشرفت استفاده میکند. در ادامه، متن شعر را به زبان ساده توضیح میدهم:
1. من چهرهام گرفته:
شاعر احساس غم و اندوه دارد و چهرهاش نشاندهنده این احساسات است.
2. من قایقم نشسته به خشکی:
او خود را به عنوان قایقی توصیف میکند که به خشکی نشسته و نمیتواند حرکت کند. این تصویر نمادین نشاندهنده عدم توانایی در پیشرفت یا خروج از وضعیت دشوار است.
3. فریاد میزنم:
شاعر در تلاش است تا صدای خود را به دیگران برساند و از درد و رنج خود بگوید.
4. وامانده در عذابم انداخته است:
او احساس میکند که در عذابی عمیق گرفتار شده و نمیتواند از آن رها شود.
5. در راه پر مخافت این ساحل خراب:
اشاره به مسیر سختی دارد که باید طی کند، جایی که همه چیز خراب و دشوار به نظر میرسد.
6. و فاصله است آب:
او به فاصلهای که بین او و آب (زندگی و امید) وجود دارد اشاره میکند.
7. امدادی ای رفیقان با من:
شاعر از دوستانش درخواست کمک میکند و خواهان همدلی است.
8. گل کرده است پوزخندشان اما:
او احساس میکند که دیگران به او میخندند و او را جدی نمیگیرند.
9. بر من، بر قایقم که نه موزون:
این جمله نشاندهنده این است که دیگران به وضعیت او و قایقش (زندگیاش) توجهی ندارند.
10. بر حرفهایم در چه ره و رسم:
او به حرفهایش اشاره میکند که هیچکس به آنها اهمیت نمیدهد.
11. در التهابم از حد بیرون:
شاعر بیان میکند که احساساتش بسیار شدید و غیرقابل کنترل شدهاند.
12. فریاد بر میآید از من:
او نمیتواند سکوت کند و فریاد میزند.
13. در وقت مرگ که با مرگ جز بیم نیستیّ وخطر نیست:
او به مرگ و ترس از آن اشاره میکند و میگوید که در لحظه مرگ، دیگر چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.
14. هزّالی و جلافت و غوغای هست و نیست سهو است:
او به بیمعنایی زندگی و آشفتگیهای آن اشاره میکند.
15. با سهوشان من سهو میخرم:
او در مقابل اشتباهات دیگران تسلیم شده و با آنها کنار میآید.
16. من درد میبرم:
شاعر از دردهای درونی خود سخن میگوید که به شدت او را آزار میدهند.
17. خون از درون دردم سرریز میکند:
او احساس میکند که دردهایش به حدی زیاد شدهاند که دیگر نمیتواند تحمل کند.
18. من آب را چگونه کنم خشک؟
این جمله نمادین نشاندهنده تلاش او برای مقابله با مشکلاتی است که فرار از آنها ممکن نیست.
19. مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
او خواستههایش را به وضوح بیان میکند تا دیگران متوجه شوند.
20. یک دست بی صداست:
او احساس تنهایی و بیصدایی را تجربه میکند.
21. من، دست من کمک ز دست شما میکند طلب:
او درخواست کمک از دیگران دارد و میخواهد که دست یاری را دراز کنند.
22. فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر فریاد من رسا:
او بیان میکند که حتی اگر صدایش شکسته باشد، باز هم فریاد میزند.
23. من از برای راه خلاص خود و شما فریاد میزنم:
او برای نجات خود و دیگران فریاد میزند و خواهان تغییر وضعیت است.
24. فریاد میزنم!
در انتها، او تأکید میکند که فریاد زدن تنها راهی است که برای بیان دردها و خواستههایش دارد.
نتیجهگیری:
این شعر به عمق احساسات انسانی، تنهایی، ناامیدی و درخواست کمک اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین، وضعیت دشوار خود را بیان کرده و خواهان همدلی و یاری دیگران است.